- رج کردن
- به صف نهادن، بدسته کردن
معنی رج کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گنجاندن جا دادن گنجانیدن و نوشتن مطلبی در کتاب رساله و مانند آن
Insert
вставлять
einfügen
вставити
wstawiać
inserir
inserire
insertar
insérer
invoegen
menyisipkan
להכניס
yerleştirmek
ingiza
সন্নিবেশ করা
درج کرنا
کنبیدن
لشتن سیر کردن گردش نمودن جهت گشادگی خاطر
عودت دادن، پس دادن
ترسیدن و گریختن رم کردن، احتراز کردت بسبب نفرت و کراهت
جاری شدن شیر از پستان، تحریک شدن بهیجان آمدن
واقع شدن، حادث شدن، ظهور کردن
هدایت و راهنمائی کردن
مراسم حج را بجا آوردن حج گزاردن، هنجیدن هنج گزاردن
مهر کردن، توده خرمن
توجه کردن، به کسی یا چیزی رو آوردن
خم کردن، پیچانیدن